خرد ورزی آگاهانه

هر که او آگاه تر با جان تر است

 

 

در سراسر تاریخ مکتوب ، بشر هرگز درگیر نبردی مهمتر از آنچه ما امروزه با آن  مواجه هستیم ،نبوده است و هیچ وقت آینده ی او به شدت امروز تهدید نشده است. این تهدیدها از جانب سازمانی تروریستی یا ملتی شرور نیست ، بلکه از جانب محیط زیستی است که خد ما پدید آورده ایم : هوایی که تنفس می کنیم ، آبی که می نوشیم و غذایی که می خوریم . ما نعمت هایی را که عالم هستی به ما ارزانی داشته گرفته و آنها را مسموم کرده ایم. در طی دو قرن گذشته ، نسل بشر تغییراتی اساسی در این سیاره ایجاد کرده و با این کار توان خود را برای مقابله با سموم ناشی از محیط به شدت تقلیل داده است ، بدن انسان دارای خرد غیرقابل درکی است که هنوز مانده است تا کاملا به آن واقف شویم . خردی که مار را قادر می سازد از زخم ها ، بیماری ها و صدمات متعدد شفا یابیم . با این حال ، بدن ما برای مقابله با چنین حجمی از سموم که همه روزه در معرض آن هستیم ، طراحی نشده است . در نتیجه ،امروزه ما با اپیدمی (همه گیری)  سرطان ،بیماری های قلبی تنفسی ،دیابت ، فشارخون ، کبد چرب ، انواع آلرژی ها و مجموعه ای دیگر از بیماری های روانی و جسمانی مواجه هستیم . از این رو ،سم زدایی (پاکسازی) ،در هر دوسطح جهانی و فردی ، در دنیای مدرن (مصرف زده) به یک ضرورت تبدیل شده است .

نگارنده سعی دارد در این سایت شمار را به آرامی به پیش ببرد و داستان جذاب خود شفابخشی را با خرد و آگاهی (نسخه سبز) در اختیار شما قرار دهد.

             

 

خرد با نگاهی حکیمانه

خرد تنها چاره آدمی است برای اثبات انسانیتی که تمایزبخش هستی وجودی اوست و خردورزی تنها روشی است که آدمی را از بن‌بست «بی چرایی زندگی» می‌رهاند و سکانداری زندگی را برای او آسان می کند.

عشق، عرفان، معنویت و هر آنچه از جهان حقیقی  به جان آدمی حلول می‌کند، مسیرهای روشنی برای سعادت می باشد، اما تمامی شان جوششی بیرونی دارند که بر درون ساری می‌شوند، اما خرد این گوهر ناب وجودی، تنها مامنی است که می‌تواند انسان را از درون رهایی بخشد و به اختیار به کمال هدایت کند.

 

ما درون را بنگریم و حال را

                                      نی برون را بنگریم و قال را

 

  عقلانیت و خرد انسان را در مسیر شدن قرار می‌دهد، و بزرگترین عامل تمایزش آن است که مسئولیت هر تصمیم را به عهده می‌گیرد.

 

در عشق، در معنویت و در ظهور بروز قلبی و ماورائی اتفاق از بیرون حادث می‌شود و آدمی در معرض قدرتی عظیم قرار می‌گیرد، در آن لحظه عقل یارای مقابله یا پذیرش ندارد و اگر هم توانی باشد جنگ عقل و عشق آغاز می‌شود . 
عشق رها بازی می‌کند، بی‌پرده تصمیم می‌گیرد و بی مهابا عمل می‌کند و تمام این‌ها برای عقل زهرآگین است.

عقل هیچ گاه در خیال هم چنین نمی‌پروراند که بی‌هیچ تدبیری اراده کند و عمل نماید. عقل ابزاری است دوراندیش، محتاط و مصمم؛ به عواقب آنچه که عرضه می‌دارد، خوب آگاه است و برای هر تصمیم جوانب متعدد را بررسی می‌کند.ذات عقل با شک داشتن همراه است و یقین پس از آزمون هر خطر احتمالی، حادث می‌شود.عقل برای نیل به مقصد خویش گاهی دروغ می‌گوید، ریا و تزویر هم می‌کند، کلک و حقه هم دارد چون آمال عقل سعادت مادی و این جهانی خویش است .
اما خرد حقیقت دیگری است، خرد زایشی است بی‌مهابا، بی حدود و ثغور و آفرینشی است که در لایه‌های پنهان آن تعالی به چشم می‌خورد.خردورزی اصالت اندیشه در پی دارد و در پی قبض و بسطی اندیشه‌ گونه است. محصول خرد میوه‌ای ناب و نادیده از قبل می‌شود؛ محصول خرد آگاهانه در ذات خویش کمال ‌طلب است و در گوهر خویش سعادتمندی در پی دارد .
اما دیده عقل، تلون (ظاهربینی) و عاقبت ‌اندیشی دارد. تلون از باب اینکه به کدامین سو و کدامین رنگ رسیدن آسایش است و بهروزی و عاقبت‌اندیشی نوعی چاره‌جویی و بررسی فردای آن عمل است. عقل همواره در تقابل و تعارض عشق قرار می‌گیرد.عشق اغلب ضرر رسان است، ملال‌آور است، در خویش غمی شیرین و غمی تلخ دارد و دائما در انتظار است، در حالی ‌که عقل (عینیت گرایی ) نماد وسمبل زنده بودن بی مهابا و در اعتدال است.
عقل و عشق هیچگاه در کنار هم قرار نمی گیرند، چرا که تناقضی ابدی از پی ‌شان وجود دارد( عینی _ ذهنی).عشق خرابی به بار می‌آورد، که دل لحظه ای بیاساید و عقل آبادانی می‌خواهد هر چند دل را سودی نباشد.اما آن نگاه پسندیده و آن عمل نیکو که سعادتمندی را به کمال می‌رساند همنشینی خرد و عشق است.
خرد وعشق حقایقی هستند که هر دو از یک نور مشتق می‌شوند و از پس هر دو، روح عافیت‌ طلب و کمال دوست نشسته است.

 محصول عشق پیدایش مخاطره از پی عشق است و محصول خرد بروز تحولی به کمال از مسیر نشاط آفرینندگی است.

 نتیجه خردورزی آفرینش نگاهی ‌است از برای فردایی بهتر و نتیجه عشق تغییر روحی است از پی تقربی دلچسب‌ تر؛ نهان و عاقبت هر دو شیرین است و در هیچ کدام عافیت ‌طلبی این جهانی و عاقلانه وجود ندارد.

 

        

عقل ابزاری است که بیشتر تمایل آبادانی(( این جهانی)) دارد و خرد در پی خلقی برای کمال‌طلبی ((فراجهانی)) و عشق که خویش را از هر چه تعلق است آزاد و رها می‌داند.
در ستایش خرد همین بس که ذات آدمی را اگر خردورزی نباشد، به ماشینی شبیه می‌شود که شب از پس روز می ‌کند و روز ازپی شب، اندوخته‌ها جمع می‌کند و آسایشی نه چندان حقیقی برای خویش می‌سازد، اما همیشه ناراضی است. عقلانیت ابزاری و عقلانیت صوری امروز جهان سرمایه داری و مدرنیسم(مصرف گرایی)، محصول همین تفکر این جهانی به ظاهر عقلایی است. انباشت روز افزون سرمایه (جهان سرمایه داری)، گسترش تولید و تولید و تولید و افزایش شاخص‌ها و نمودارها، اختراع ماشین‌های غول‌پیکر، تکنولوژی ایده‌ال‌ تر، ساخت زندگی آسوده‌ تر و همه و همه نه تنها انسان را به آرامش نرسانده است که خود باعث از خودبیگانگی انسان تک‌ بعدی را به ارمغان آورده است (جهان مادی گرایی). گویی جهان برای او قفسی آهنین است که رهایی از آن امکان ندارد.
در تفکر عقلانیت ابزاری امروز، عشق معنای حقیقی خویش را از دست داده است و در سخیف‌ ترین و سطحی‌ ترین نوع استدلال به همخوابگی و لبخندهای مصنوعی سقوط کرده است. در عقلانیت امروز جهان که هوای تنفسی اش هم بوی صنعت و پول و ارزش افزودگی می‌دهد، خردورزی به مثابه رهایی انسان از دشمنی دیرینه به حساب می‌آید. خردی که می‌تواند عمق معنای باور به زندگی را تغییر دهد و آزادی و آگاهی را نویدبخش باشد.
راه رهایی از چنگال جهان پر زرق و برق و بی‌روح  باتحقق خردورزی است .

 خردورزی رسم پیامبران و آزادمردانی است که راه کمال را نه به شیوه امروز آزموده‌اند.

ابرانسان نیچه آنجا که پس از سال‌ها از پس کوه‌های آلپ روانه شهر می‌شود تا مردم را در خردورزی خویش سهیم کند ، خوب می داند که به‌‎می داند که به جنگ عقلانیت و جهالتی می‌رود که خویش را مبدا هستی و مقصد سعادتمندی انسان می‌داند .
عقلانیت امروز بیشتر به جهالتی آگاهانه و تعمدی می‌ماند، انسان معاصر تمام تلاش خویش را در طول شبانه‌روز می‌کند تا بندهای اسارت خویش را مستحکم‌تر کند ، هر روز ایده‌ای جدید خلق می‌کند تا به انحطاط خویش تسریع بخشد و هر روز از تحولی عظیم رونمایی می‌کند که انسان را نا آگاهانه در حقارت خویش بیشتر غرق می سازد .
خردورزی راه مردان کمال‌گرا است. چشم انسان خردورز به عظمت آسمان است و حقارت خویش را تنها در مسیر کمال هویدا می‌سازد. انسان خردورز به وحدت بیشتر می‌بالد تا به تکثر و فردیت. انسان خردورز از پس هر تصمیم‌اش رضایت محبوبی را وامدار است که از عشق استمداد کرده و تدبر و درایتی دارد که از عقل مدد جسته است. زیبایی هر دو را گرفته ‌است تا زیباترین‌ها را برای روح و جسم و جان و این جهان و آن جهان رقم بزند.
خردمندان (با خردورزی آگاهانه ) در پیشگاه آفریننده هستی‌ بخش، جایگاه والاتری دارند. آنها راه و رسم زیستن را خوب می‌دانند و از هر چیز بهترین‌اش را گلچین کرده‌اند
.

 

 

دکترقاسمی             www.sabkzendegi.com

 

123movies